تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 3 بهمن 1390
نظرات

 

* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید

دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم،

دسته گل هایش را پس بگیرد.

* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها»

را تنظیم کنید.

* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های

بالا و والا را جست و جو کنیم.

* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند:

قیمت=خدا!

* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 513
برچسب‌ها: خدا , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : یک شنبه 2 بهمن 1390
نظرات

 

با سلام 

 

رحلت حضرت رسول اکرم (ص)

و

 شهادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

رو به همه ی شیعیان تسلیت میگم.

                             

                                                       " نادر"

تعداد بازدید از این مطلب: 527
برچسب‌ها: عرض تسلیت ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
نظرات

 

مرد از راه می رسه
 
ناراحت و عبوس
 
زن:چی شده؟
 
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
 
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
 
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
 
زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
 
تلفن زنگ می زنه
 
دوست زن پشت خطه
 
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
 
(مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره )
 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 405
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 29 دی 1390
نظرات

گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا .

ما همه‌ آفتابگردانيم.

اگر آفتابگردان‌ به‌ خاك‌ خيره‌ شود و به‌ تيرگي، ديگر آفتابگردان‌ نيست.

آفتابگردان‌ كاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سياهي‌ نسبت‌ ندارد.

اينها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشايش‌ مي‌كردم‌ كه‌ خورشيد

كوچكي‌ بود در زمين‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌اي‌ بود و دايره‌اي‌ داغ‌ در دلش‌ مي‌سوخت.

آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتي‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را مي‌كارد، مطمئن‌

است‌ كه‌ او خورشيد را پيدا خواهد كرد.

آفتابگردان‌ هيچ‌ وقت‌ چيزي‌ را با خورشيد اشتباه‌ نمي‌گيرد؛ اما انسان‌ همه‌ چيز را با

خدا اشتباه‌ مي‌گيرد.

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 502
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 29 دی 1390
نظرات

دانشمندان متوجه شدند، راز شاد بودن در زندگی مشترك این

است كه زن همیشه از همسر خود لاغرتر باشد.

به نقل از رویترز، درصورتی كه وزن زن از شوهر كمتر باشد میزان

رضایت از زندگی مشترك در هر دو نفر بالاتر از زمانی است كه زن

چاق‌تر از همسر خود باشد. به ‌طور كلی دانشمندان با انجام

تحقیقاتی كه 5 سال به طول انجامیده است متوجه شدند زندگی

‌های مشتركی كه در آن زن از شوهر خود زیباتر به‌نظر بیاید دوام

بیشتری دارد و مشكلات در آن‌ها كمتر است.

به این ترتیب باید گفت زنان با هر وزن یا اندازه‌ای می‌توانند زندگی

بهتری داشته باشند، با این شرط كه همسرشان از آن‌ها سنگین‌تر

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 547
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 29 دی 1390
نظرات


1-همسرت را عوض نکن، خودت را عوض کن.

۲- همیشه درون خود را بازبینی کن و در این بازنگری‌ها

منصف باش.

۳- کنترل زندگى خود را به دست بگیر و هیچگاه نسخه‌های

درمانى دیگران را در زندگى پیاده نکن.

۴- هم به خوبی‌هایش فکر کن هم به بدی‌هایش و هنگام

بحث هر دو را مد نظر داشته باش.

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 498
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 26 دی 1390
نظرات

 

هر وقت ازدنيا و آدماش خسته شدي

 

برو روي کوه و داد بزن آيا باز هم اميدي است 

 

اون وقت اين جواب رو ميشنوي 

 

 هست هست هست

تعداد بازدید از این مطلب: 524
برچسب‌ها: باز هم امید هست , , , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 24 دی 1390
نظرات

 

غریبست دوست داشتن

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن 

وقتی می دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد

 به بازی اش می گیریم

هر چه او عاشق تر ما سر خوش تر

هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر

تقصیر از ما نیست

تمامی قصه های عاشقانه اینگونه به گوشمان خوانده شده. 

تعداد بازدید از این مطلب: 481
برچسب‌ها: دوست داشتن , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : جمعه 23 دی 1390
نظرات

 

روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش

در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به

سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش

کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت

مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با

تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:" چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین

کلبه نرفته ای!؟"

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 471
برچسب‌ها: معنای دوم عشق , , , ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 22 دی 1390
نظرات

 

چه زمانی خدا به ما اخم می کند به سرآستين پاره کارگري که ديوارت را ميچيند

 و به تو ميگويد، ارباب نخند! به پسرکي که آدامس مي فروشد و تو هرگز نميخري

نخند! به پيرمردي که در پياده رو به زحمت راه مي رود و شايد چندثانيه کوتاه

معطلت کند نخند! به دبيري که دست و عينکش گچي است و يقه پيراهنش جمع

شده نخند! به دستان پدرت،به جارو کردن مادرت، به همسايهاي که هر صبح نان

سنگگ مي گيرد، به راننده ي چاق اتوبوس، به رفتگري که در گرماي تيرماه کلاه

پشمي به سردارد، به راننده آژانسي که چرت مي زند، به پليسي که سر چهارراه

با کلاه صورتش را باد ميزند،

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 597
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : نادر
تاریخ : سه شنبه 20 دی 1390
نظرات

 

آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن
 
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.

وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
 
به سلامتي همه مادراي دنيا...
----------------------------
پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم
 
ميتوانند مرد باشند !
--------------------
شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...
--------------------

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 590
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17


نویسنده : نادر
تاریخ : دو شنبه 19 دی 1390
نظرات


بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف

بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی

آن مایه مباهات و افتخارشان است.

افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را

محاصره می کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال

مرگ به داخل قلعه پناه می برند.

فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است

 به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول

شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از

قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.

نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی

که هر یک از زنان شوهر خودرا کول گرفته و ازقلعه خارج می شدندبسیار تماشایی بود.

به نظرشما اگه قضیه بر عکس بود آقایان چکار میکردن ؟

تعداد بازدید از این مطلب: 483
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17


نویسنده : نادر
تاریخ : یک شنبه 18 دی 1390
نظرات

 

 

کاش در دنیا سه چیز نبود :

          

         عشق

                            غرور

                                            دروغ

 

دیگه آدما مجبور نبودن به خاطر عشق از روی غرور

دروغ بگن ...

تعداد بازدید از این مطلب: 490
برچسب‌ها: کاش , , , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : یک شنبه 18 دی 1390
نظرات

زوات

تعداد بازدید از این مطلب: 1132
موضوعات مرتبط: مناظر و اماکن دیدنی , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 17 دی 1390
نظرات

سلام سلام سلام!

مهندس جون خوبی؟

اینم از کل کل شعرای من میخوام بخونیش

کل کل شاعران


اتفاقی چشمم به یه مطلبی خورد که خیلی خوندنی و جالب بود، گفتم واسه بقیه

 هم بفرستم یه جور کل کل شاعرانه ست که شاعرا جواب همدیگه رو دادن با

شعراشون بخونی ضرر نمی کنی :


شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :



تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت



بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...




 

تعداد بازدید از این مطلب: 563
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : جمعه 16 دی 1390
نظرات

 

جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته

 

بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی

 

جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش

 

خورد و اونو کشت

 

 

جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد.

 

وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.

 

مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت:

 

" مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به

 

جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست

 

 

 

 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 431
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 15 دی 1390
نظرات

 

کاشکی بخونی

 

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داريم؛ راحتی بيشتر اما زمان
 
کمتر مدارک تحصيلی بالاتر اما درک عمومی پايين تر ؛ آگاهی بيشتر اما قدرت
 
تشخيص کمتر داريم
 
 
بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم، خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی
 
می کنيم، خيلی زود عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم، خيلی خسته
 
از خواب برمی خيزيم، خيلی کم مطالعه می کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم
 
و خيلی بندرت دعا می کنيم چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است.
 
خيلی زياد صحبت مي کنيم، به اندازه کافی دوست نمي داريم و خيلی زياد دروغ
 
می گوييم زندگی ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای
 
عمر را افزوده ايم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
 
 
 

بقیشو توی ادامه مطلب بخونید ...

 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 557
برچسب‌ها: کاشکی بخونی , , , ,
موضوعات مرتبط: شعر و دل نوشته , ,
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : نادر
تاریخ : چهار شنبه 14 دی 1390
نظرات

 

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی

یا من تورا؟


پسر جواب داد:من میزنم


پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید


با ناراحتی از کنار پسر رد شد


بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود.


پسرم من میزنم یا تو؟


این بار پسر جواب داد شما میزنی.


پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟


پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را

حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 536
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نویسنده : نادر
تاریخ : چهار شنبه 14 دی 1390
نظرات

کپ

تعداد بازدید از این مطلب: 686
موضوعات مرتبط: مناظر و اماکن دیدنی , ,
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : نادر
تاریخ : چهار شنبه 14 دی 1390
نظرات

 

در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام نيايش راهب ها مزاحم تمرکز
آن ها می شد .
بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان نيايش می رسد یک نفر
گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه
پیداکرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد .
سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد .
راهبان آن معبد گربه ای خریدندو به معبد آوردند تا هنگام نيايش او را به
درخت ببندند تا اصول نيايش را درست به جای آورده باشندو سالها بعد استاد
بزرگ دیگری رساله ای  نوشت در باره ی اهمیت بستن گربه به درخت هنگام
نيايش .... 

جهت یافتن موارد مشابه در زندگی خودمان بهتر است به اعمالی که برایمان به

عادت تبدیل شده اند دقت کنیم و از خود سؤال کنیم که چرا ؟

 
تعداد بازدید از این مطلب: 548
برچسب‌ها: معبد و گربه ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود